در حال بارگذاری ...

من هنوز کودکم

و جنگ استعاره ی بزرگیست برای دستانم

عروسکهایم بوی باروت می دهند

جهان شلیک می شود از چشمانم

گهواره ام را باد برده است.

و سهم من از دنیا

همین درخت زیتونی است که هر شب خوابش را می بینم.

من نیز گاهی دلم هوای خندیدن را می کند آن هم از ته دل و اشکی که از شدت خنده از گوشه چشمم سرازیر شود.

 این روزها همه جا فقط گرد غم است که می پاشانند بر سرمان. دیگر دارم فراموش می کنم خوشبخت بودن را و رنگش را که انگار قرار است نصیب مان نشود. جهان دیگر صورتی وقشنگ نیست.

 کاش آرزوهایم مرز آرمان ها را می شکافت و به واقعیت قدم می گذاشت. و اکنون پلک هایم است که از سوز جنگ و قحطی یارای گشودن را ندارد و گه گاهی در این میان، استخوان های تنم دو دو می زنند برای چشیدن لذت نوازش! چندیست دلم هوای همه این ها را کرده است. دنبال انتقام نیستم فقط کاش می دانستم این آرامش به یغما رفته ام، از کدامین دریچه باید به من برسد و این بار منجی تبسم های من چه کسی خواهد بود؟

در فصل تاراج گل های سپید ؛ لبخندت را به من قرض بده؛ تا التیامی باشد بر قلب کوچکم

 

شما نیز می توانید به همین سادگی سهمی در نشاندن تبسم برلبان کودکان آسیب‌دیده از جنگ داشته باشید:

 

heart با ماهیانه حداقل 1000 تومان در طرح خیرین حامی تبسم ثبت‌نام کنید و شادی را به قلب کودکان معصوم هدیه کنید..

 

heartیک یا چند نفر از دوستان خود را به شرکت در طرح تبسم دعوت کنید.


   برای ثبت نام در طرح تبسم اینجا کلیک کنید.

 




نظرات کاربران